کد مطلب:29704 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:89

سخن ابن ابی الحدید درباره دانش های امام علی












ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغة می گوید: دانستی كه شریف ترینِ دانش ها، دانش الهی است؛ چون ارزش دانش، به ارزشِ دانسته شده است و آنچه در دانش الهی دانسته می شود [، یعنی خداوند]، اشرف موجودات است. بنا بر این، دانش الهی، شریف ترینِ دانش هاست.

دانش الهی از سخن علی علیه السلام برگرفته شده، از او نقل شده، به او پایان می یابد و از او شروع شده است.

معتزلیان - كه اهل توحید و عدل و صاحبان اندیشه اند و مردم، دانش كلام را از آنان یاد گرفته اند -، شاگردان و یاران علی علیه السلام هستند؛ چون بزرگ معتزله، واصل بن عطا، شاگرد ابو هاشم عبد اللَّه بن محمّد بن حنفیه است و ابو هاشم، شاگرد پدرش و پدرش شاگرد علی علیه السلام بود.

و امّا اشعریان، آنان به ابو الحسن علی بن اسماعیل بن ابی بِشْر اشعری می رسند و او شاگرد ابو علی جُبّایی بود و ابو علی، یكی از استادان معتزله است. پس اشعریان در نهایت به استاد و معلّم معتزله، علی بن ابی طالب علیه السلام می رسند.

و امّا رسیدن امامیّه و زیدیه به علی علیه السلام آشكار است.

از جمله دانش ها، دانش فقه است و او (علی علیه السلام)، اصل و پایه فقه است و هر فقیهی در اسلام، ریزه خوارِ خوان اوست و بهره گیرنده از فقه او.

و امّا یاران ابو حنیفه، مثل ابو یوسف و محمّد و غیر آن دو، فقه را از ابو حنیفه گرفته اند.

و امّا شافعی، نزد محمّد بن حسنْ درس خوانده كه فقه او هم به ابو حنیفه می رسد.

و امّا احمد بن حنبل، نزد شافعی درس خوانده و فقه او هم به ابو حنیفه می رسد.

و ابو حنیفه، خودش نزد جعفر بن محمّدعلیهما السلام درس خوانده و جعفرعلیه السلام، نزد پدرش فقه آموخته و زنجیره وار به علی علیه السلام می رسد.

و امّا مالك بن انس، نزد ربیعة الرأی، درس خوانده و ربیعه، نزد عِكْرمه، و عكرمه نزد عبد اللَّه بن عبّاس، و عبد اللَّه بن عبّاس، نزد علی بن ابی طالب علیه السلام درس خوانده است. اگر خواستی، می توانی ریشه فقه شافعی را از طریق درس خواندن شافعی نزد مالك بن اَنَس به علی علیه السلام برگردانی.

این، داستان فقهای چهارگانه بود.

و امّا فقه شیعه، برگشت آن به علی علیه السلام آشكار است و نیز فقهای اصحاب پیامبر خدا، دو نفر بودند: عمر بن خطّاب و عبد اللَّه بن عبّاس، كه هر دو از علی علیه السلام آموخته اند.

دانش آموختنِ ابن عبّاس نزد علی علیه السلام كه آشكار است؛ و امّا عمر، همه می دانند كه وی در بسیاری از مسائلی كه برایش و برای دیگر صحابیان دشوار بود، به علی علیه السلام رجوع می كرد و بارها گفت: «اگر علی نبود، عُمَر هلاك می شد» و نیز سخنش كه: «كاشْ گرفتار دشواری ای نشوم كه ابو الحسنْ حضور نداشته باشد!» و نیز سخن دیگرش كه گفت: «در مسجد پیامبر خدا با حضور علی، هیچ كس فتوا ندهد».

از این روش هم منتهی شدن فقه به آن حضرت، شناخته شد.

اهل سنّت و شیعه، این سخن پیامبر خدا را روایت كرده اند كه: «داورترینِ شما علی است» و داوری و قضاوت، همان فقه است. بنا بر این، او دین شناس ترینِ مردم بود.

و نیز همه روایت كرده اند كه چون پیامبر خدا، علی علیه السلام را به عنوان قاضی به یَمنْ گسیل كرد، فرمود: «پروردگارا! قلبش را هدایت كن و زبانش را استوار ساز» و علی علیه السلام گفت: «از آن زمان، در داوری بین دو نفر، هرگز تردید نكردم».

او كسی بود كه درباره زنی كه شش ماهه زایید، داوری كرد. او كسی بود كه درباره زن باردارِ زناكار، داوری كرد. او كسی بود كه در جریان پرسش منبریه[1] فرمود: «صار ثُمْنها تُسعاً؛ یك هشتم او یك نُهم می شود».[2].

پاسخ این مسئله از چیزهایی است كه برای حسابدار، پس از اندیشه ورزی طولانی و با دقّت نظر بسیار، می تواند شگفت آور تلقّی شود. بنا بر این، برای كسی كه فی البداهه پاسخ را داده باشد و بدون محاسبه، نتیجه را به دست آورد، بسیار شگفت تر است.

از جمله دانش ها، دانش تفسیر قرآن است و این دانش، از او ریشه گرفته و شاخ و برگ یافته است و اگر به كتاب های تفسیر رجوع كنی، درستی این مطلب را خواهی دانست؛ چون بیشتر آرای تفسیری، از او و از ابن عبّاس است و همگان، چگونگی همراهی ابن عبّاس با علی علیه السلام و وابستگی اش به او را و این را كه ابن عبّاس، شاگرد و دست پرورده اوست، می دانند.

به ابن عبّاس گفته شد: دانش تو نسبت به دانش پسر عمویت علی علیه السلام، در چه حد است؟ پاسخ داد: چون نسبت قطره به اقیانوس.

و از جمله دانش ها، دانش طریقت و حقیقت و احوال تصوّف است و این كه در همه جهان اسلام، ارباب این فن به ایشان می رسند و زنجیره با او پایان می یابد، امری شناخته شده است و افرادی چون شِبْلی، جُنَید، سَری، ابو یزید بسطامی، ابو محفوظ معروفِ كَرْخی و دیگران، به این امر، تصریح كرده اند و به عنوان گواهی بر این ادّعا، خرقه ای كه تاكنون به عنوان شعار آنان معروف است و آن را با سند متّصل به آن حضرتْ نسبت می دهند، كافی است.

و از جمله دانش ها، دانش نحو و قواعد زبان عربی است، و همه مردم می دانند كه او كسی بود كه آن را ابداع كرد و كلیات و اصول آن را بر ابو الأسود دُئلی، املا كرد كه از جمله اصول آن، این است كه: «همه كلمه ها، یكی از این سه چیزند: اسم، فعل و حرف»، و نیز این كه: «كلمه به معرفه و نكره تقسیم می شود» و یا: «تقسیم اِعراب به رفع، نصب، جَر و جزم»، و این ابتكار، شبیه معجزه است؛ چون توان بشر برای این تقسیم بندی كافی نیست و نمی تواند چنین اصولی را استنباط كند.[3].









    1. از آن جا كه این سؤال، در حالی پرسیده شد كه حضرت بر منبر بود، به «پرسش منبریه» مشهور است (ر. ك: كشف الغمّة: 132/1).
    2. ر. ك: ص 321 (ریاضیّات).
    3. شرح نهج البلاغة: 17/1.